احساسات پاک یک پسر خوب




همین پاسال بود که داشتم با  اتوبوس از مدرسه برمیگشتم خونه و طبق معمولم شلوغ بود و از در وسط سوار شدم همون وسط دستمو گرفتم به میله اتوبوس و حرکت کردیم منم هندزفری تو گوشم بود و توی فاز آهنگ بودم ایستگاه بعد چندتا دختر سوار شدن یه نگا انداختم و تو دلم گفتم ای بخشکی شانس پس خوشگلا کجان؟؟ جا نبود اینا هم وایسادن و یکیشون همون میله ای که من گرفته بودم و گرفت حس خاصی نداشتم چون دختره خاص نبود یهو چشمم افتاد به دستش ♥ خیلی دست قشنگی داشت ♥ اینقد خوشگل بود دستش که دلم میخواس بهش بگم چقدر دستت قشنگهههه

یه نیروی جاذبه ی قوی حس کردم بین دست خودم و اون . مسیرم یکم طولانی بود و من یه حس جالبی پیدا کرده بودم هی با خودم گفتم دیوونه میخوای چیکار کنی تو حتی از قیافه این دختر خوشت نمیاد فکر کن مثلا باهاش دوست شی بعد بگه تو از چیه من خوشت اومد که خواستی دوستت بشم بعد من بگم دستت

خلاصه یه حس مسخره ای بود انگار که اگه من این دستو میگرفتم دیگه چیزی از این دنیا نمیخواستم

همینجوری که نمیشد باید یه نقشه میریختم که مثلا تصادفی باشه من یه هنری که دارم اینه نیاز به گرفتن دستگیره و میله تو اتوبوس ندارم چون اسکیت بازم تعادلم خوبه دستمو آزاد کردم و منتظر یه دست انداز چراغ قرمز یا پیچ بودم که بالاخره رفتیم روی دست انداز و من یعنی برای اینکه تعادلم بهم نخوره میله رو گرفتم و دقیقا دستمو گذاشتم روی دست اون دختر چند لحظه نگه داشتم که از دست انداز رد شیم شاید 3-4 ثانیه شد

واقعا تا اینجا رو خوندین؟ دقیقا اون چیزی که میخواستم نبود ولی انگار یجور انرژی داشت که از دست اون میومد به دست من خلاصه حس لطیفی داشت ولی چون دستشو یکم محکم گرفته بودم شاید اونجوری که میخواستم نشد

خب ادامش من یه ببخشید آروم گفتم که یعنی خواهرم ببخشید اتفاقی بود دختره چیزی نگفت و به کف اتوبوس نگا میگرد دیگه نمیدونم خجالت کشید بدش اومد خوشش اومد یا حسی نداشت ایستگاه بعد چند تا دختر پیاده شدن صندلی خالی نشد ولی میتونست بره اون طرف تر بایسته ولی نرفت 

بعدش البته خودم از کارم پشیمون شدم ولی میخواستم بدونم گرفتن دست یه دختر چه حسی داره که تقریبا ناکام موندم چون فکر میکنم باید قلبا اون شخص رو دوست داشته باشی تا بتونی کامل به اون حس برسی

حالا اینارو ول کنید میخواستم بگم اگه دست خوشگلی دارین قدرشو بدونید

دستش یکم شبیه عکس پایین بود ولی این ناخوناش مصنوعیه اون طبیعی بود ♥


 

من از بچگی علاقه ی عجیبی به نگاه کردن دخترایی که بستنی میخورن داشتم. میرفتم دم بستنی فروشی وایمیستادم زل میزدم به دخترا که بعد از مدرسه میرفتن بستنی قیفی میخریدن. اون موقع سنم کم بود بعضی وقتا منو میدیدن فکر میکردن دلم بستنی میخواد واسم میخریدن نمیدونستن من دارم به خوردنشون نگاه میکنم نه به خود بستنی

البته الان فقط زیرچشمی نگا میکنم 

به نظرتون این انحرافه؟ 

 

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده شرکت گسترش طراحان نقش الماس server2020 السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه - اللهم عجل لولیک الفرج پایدار فایلوکس سقف وافل و ناگفته هایی در مورد آن کوله پشتی ۳۷ لیتری چریکی یادداشت های یه دخترِ اسفندی travel-tour